- نویسنده : سایت
- بازدید : 50 مشاهده
ملانصرالدين · • • • • °°• ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدین ملانصرالدين ملا نصرالدین ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد › › ملانصرالدینملا نصرالدین ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد › › ملانصرالدین ملا نصرالدین در ایران بیش از هر جای دیگر به عنوان شخصیتی بذله گو اما نمادین محبوبیت دارد دربارهٔ وی داستانهای لطیفهآمیز فراوانی نقل میشود این که وی شخصی واقعی بوده یا افسانهای روشن داستان های کوتاه ملانصرالدین؛ حکایات آموزنده و زیبا از › › داستان های کوتاه ملانصرالدین؛ حکایات آموزنده و زیبا از › › ملانصرالدین و نکتهای نغز داستان ملانصرالدین و حرف مردم داستان ما و گرانیها عادت به فقر حکایت ملانصرالدین و خرش حکایت رشوه و ملا حکایت ازدواج ملانصرالدین ملانصرالدین و زنش داستان بازگشت مکر و حیله به خودمان هیچ کار خدا بی حکمت نیست ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘایشان ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ ﻣﻼ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎو ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ به هر ﺯﺣﻤﺘﯽ که شد، ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﻓﺮﺍﻫﻢﮐﺮﺩﻩ و ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻭﯼ ﺭﺳﺎندند ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻣﻼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺳﮑﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﺻﺪﺍ ﻣﯽکرد ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒﺮ رفت ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧ شخص فضولی به ملانصرالدین گفت همسایهات عروسی دارد ملا گفت به من چه آن شخص گفت شاید برای شما شیرینی و شام بیاورند ملا گفت به تو چه؟ ملانصرالدین هر روز از علف خرش کم میکرد تا به نخوردن عادت کند پرسیدند نتیجه چه شد؟ ملا گفت نزدیک بود عادت کند که مُــرد… پسر ملانصرالدین از او پرسید پدر، فقر چند روز طول میکشد؟ ملا گفت چهل روز پسرم پسرش گفت یعنی بعد از چهل روز ثروتمند میشویم؟ ملا جواب داد نه پسرم، عادت میکنیم روزی ملانصرالدین الاغ خود را با زحمت فراوان به پشت بام برد؛ بعداز مدتی خواست او را پایین بیاورد ولی الاغ پایین نمیآمد ملا نمیدانست که الاغ بالا میرود ولی پایین نمیآید پس از مدتی تلاش ملا خسته شد و پایین آمد ولی الاغ روی پشت بام به شدت جفتک میانداخت وبالا و پایین میپرید تا اینکه سقف فرو ریخت و الاغ جان باخت ملا که به فکر فرو رفته بود باخود ملانصرالدین پنج سکه به قاضی شهر داد تا در محکمهی روز بعد به نفع او رأی صادر کند روز بعد، قاضی خلاف وعده عمل کرد و به نفع طرف دعوی رأی داد ملا برای یادآوری در جلسه دادگاه به قاضی گفت «مگر من دیروز شما را به پنج تن آل عبا قسم ندادم که حق با من است؟» قاضی گفت «چرا… ولیکن پس از تو، شخص دیگری مرا به چهارده معصوم سوگند داد» روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید ملا، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی؟ ملا در جوابش گفت بله، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم … دوستش دوباره پرسید خب، نتیجه چه شد؟ ملا جواب داد بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم، چون از مغز خالی بود بعد به شیراز رفتم دختری دیدم بسیار تیزهوش روزی همسر ملانصرالدین از او پرسید فردا چه می کنی؟ گفت اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه میروم و اگر بارانی باشد به کوهستان میروم و علوفه جمع میکنم… همسرش گفت بگو ان شاءا… او گفت ان شاءا… ندارد فردا یا هوا آفتابی است یا بارانی از قضا فردا در میان راه راهزنان رسیدند و او را کتک زدند ملانصرالدین نه به مزرعه رسید و نه به کوهستان و مجبور شد به خانه در نزدیکی ده ملانصرالدین مکان مرتفعی بود که شبها باد میآمد و فوق العاده سرد میشد دوستان ملا گفتند ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی، ما یک سور به تو میدهیم و گرنه تو باید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی ملا نصرالدین قبول کرد، شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت من بر روزی ملانصرالدین به دهكدهای میرفت در بین راه زیر درخت گردویی به استراحت نشست و در نزدیكیاش بوته كدوئی را دید؛ ملا به فكر فرو رفت كه چگونه كدوی به این بزرگی از بوتهی كوچكی بوجود میآید و گردوی به این كوچكی از درختی به آن بزرگی؟ سرش را به آسمان بلند كرد و گفت خداوندا آیا بهتر نبود كه كدو را از درخت گردو خلق میكردی و گردو را از بوته كدو؟ در ای ملانصرالدین نشریه ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد › › ملانصرالدینملانصرالدین نشریه ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد › › ملانصرالدین نام ملانصرالدین، نامی که برای این مجله انتخاب شده بود، شخصیت افسانهای است که در ادبیات و فرهنگ عامه اکثر کشورهای خاورمیانه به عنوان یک ملای ظاهراً ساده لوح ولی با بصیرت معروف است بنیانگذار جلیل محمدقلیزاده دستهبندی طنز سال بنیانگذاری ۱۹۰۶ سردبیر جلیل محمدقلیزاده ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين فرهنگ فیلم های سینمای ایران فيلم ملانصرالدين فرهنگ فیلم های سینمای ایران فيلم ملانصرالدين فرهنگ فیلم های سینمای ایران فيلم ملانصرالدين کتاب ملانصرالدين نشر ثالث با تخفیف ویژه فروشگاه آنلاین کتاب جم کتاب ملانصرالدين نشر ثالث با تخفیف ویژه فروشگاه آنلاین کتاب جم کتاب ملانصرالدين نشر ثالث با تخفیف ویژه فروشگاه آنلاین کتاب جم ملانصرالدین از پکتیا بوده است ملانصرالدین از پکتیا بوده است ملانصرالدین از پکتیا بوده است ملانصرالدین؛ از افسانه تا واقعیت تصویر تابناک › › ملانصرالدین؛ از افسانه تا واقعیت تصویر تابناک › › · ملانصرالدین را یکی از حکمای طنزپرداز و شوخطبع در تاریخ جهان لقب دادهاند چرا که در میان ملتها کمتر نماد بذلهگویی و شوخطبعی با ملانصرالدین قابل مقایسه است ملانصرالدین؛ از افسانه تا واقعیت تصویر تابناک ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملانصرالدين ملا نصر الدين ويکيپېډيا › › ملانصرالدينملا نصر الدين ويکيپېډيا › › ملانصرالدين د ويکيپېډيا، وړیا پوهنغونډ له خوا هغه څوک چي د اتو سوو کالو څخه د خلکو پر خولو باندي خندا را ولي هغه څوک چي د خپل شخصيت له کبله يې اوس څو ملکونه دا دعوه کوي چي ملاصاحب زموږ د هيواد وو ملاصاحب ملا نصرالدین آزاد دائرۃ المعارف، ویکیپیڈیا › › ملانصرالدینملا نصرالدین آزاد دائرۃ المعارف، ویکیپیڈیا › › ملانصرالدین مُلا نصرالدین عربی جحا البینین زبان میں نسترادین ہوکزا یا نصترادینی، ازیری زبان میں ملا نصردین، بوسنیہ زبان میں نصردین ہودزا، ازبک زبان میں نصردین آفندی یا صرف آفندی،قزاقی زبان حکایت هایی زیبا از ملا نصرالدین › › حکایت هایی زیبا از ملا نصرالدین › › حکایت هایی زیبا از ملا نصرالدین روزی ملا با زنش سر سفره نشسته بودند زن ملا قاشقی از آش داغ که جلویش بود به دهان برد و از بس گرم بود اشک در چشمش پر شد ملا سبب گریه اش را پرسید زن گفت یادم آمد ملانصرالدين لطيفه هاي ملانصرالدين لطيفه هاي ملانصرالدين داستانهاي ملانصرالدين داستانهاي ملانصرالدين حكايتهاي ملانصرالدين حكايتهاي ملانصرالدين زندگي نامه ملانصرالدين زندگي نامه ملانصرالدين دانلود كتاب ملانصرالدين دانلود كتاب ملانصرالدين قصه هاي ملانصرالدين قصه هاي ملانصرالدين
54- كنت مونت كريستو